کتاب عزیز خانم

معرفی کتاب عزیز خانم

کتاب عزیز خانم به قلم فرشته جوزی طهرانی رمانیست که از زبانی زنی مسن روایت می‌شود. زمانِ این داستان، سال ۱۳۶۹ است. ماجرا با به یادآوردن راوی آغاز می‌شود؛ او به یاد می‌آورد که فردا، روز تولد آخرین فرزند او، «سپیده» است.

گزیده کتاب عزیز خانم

بوردا را جلوی صورتم گرفته ام. آن قدر نزدیک است که کم مانده به عینک ته استکانی ام بخورد. تازه بازهم چیزی نمی بینم. دو ساعتی است که دارم با بافتنیم ور می روم. رج ها و چهارخانه های رنگی مدلم را می شمارم و مدام قاتی می کنم و از نو دست به کار می شوم. آن قدیم ترها دوهفته ای یک پلیور را تمام می کردم، اما این یکی شش ماه است که روی دستم مانده و انگاری طلسم شده. مجله را با عصبانیت بر زمین می اندازم و به خودم نهیب می زنم و زیرلب می گویم: حالا کی به تو گفته پلیور ببافی، واسه خودت کار درست کردی ها، این قدر به چشات فشار بیار تا کور شی و یکی هم نباشه یه لیوان آب دستت بده!

بلافاصله از گفتن این جمله پشیمان می شوم و به قولی زبان را گاز می گیرم و دوباره می گویم: صلوات خیر، خدایا منو ببخش!

بعد شعر مورد علاقه ام را زمزمه می کنم.

یارب تو چنان کن که پریشان نشوم / محتاج برادران و خویشان نشوم

بی منت خلق خود مرا روزی ده / تا از در تو بر در ایشان نشوم