کتاب عبدالمهدی

عبدالمهدی کتابی است نوشته ی نرجس شکوریان فرد که روایتی خواندنی از شهید عبدالمهدی مغفوری می باشد. کتاب عبدالمهدی توسط انتشارات عهد مانا منتشر شده است.  

• معرفی کتاب عبدالمهدی
• خلاصه کتاب عبدالمهدی
• برشی از متن کتاب عبدالمهدی
• خرید کتاب عبدالمهدی
• قرآن خواندن شهید عبدالمهدی مغفوری
• دانلود کتاب عبدالمهدی

معرفی کتاب عبدالمهدی

پنجمین کتاب از مجموعه از او، کتاب شهید عبدالمهدی مغفوری است. شهید حاج عبدالمهدی مغفوری، شهیدی که تمام محبت را از خدا می دانست...
دل وقتی که زیاد بی محبتی ببیند، می گیرد. 
این را همه قبول دارند. دل، فرماندۀ عاطفی جسم و روح است، تنها که بشود، اذیت می شود. همین هم می شود که انسان ها دنبال کسی می گردند که بشود محرم دلشان و پناه عاطفی شان! همین آدم را در به در می کند، می کشاند تا ناکجا آباد! 
سر مزار عبدالمهدی اما آبادی دل هاست؛ کفایت می کند دقایقی در گلزار شهدای کرمان توقف کنی، از جمعیت متفاوتی که سر مزار او می نشینند و با او گرم گفت و گو می شوند، مبهوت می شوی. کوچک و بزرگ، پیر و جوان. . . جوان جوان جوان. . . 
از یکی شان پرسیدم: عبدالمهدی را می شناسی؟ 
گفت: نه! 
نمی شناخت و پناه آورده بود چون فقط از دیگران شنیده بود: او کمکت می کند. 
عاشق سی سالۀ گلزار شهدای کرمان، عارف سی سالۀ خوابیده بر زمین؛ عبدالمهدی مغفوری شهیدی است که زنده است و نفسش دل ها را زنده می کند و تو برای آن که بخواهی چند دقیقه ای کنارش بنشینی و حرف هایت را بزنی ناچاری صبر کنی تا خلوت بشود که. . . نمی شود.
کتاب عبدالمهدی می تواند راه گشایی در این دنیای وانفسا باشد، راه نجاتی برای رهایی از بند خود...

خلاصه کتاب عبدالمهدی

زندگی که خودم سختش کرده ام با گناه. گناهانی که من را دچار تنهایی کرده است. کسی هم که در آغوش خدا نباشد و بیرون بیاید، هم کمبود محبت او را خفه می کند و هم تنهایی! 
این را حاج عبدالمهدی مغفوری به من یاد داد؛ که تنهایی و کمبودهایت را نمی توانی با مردم جبران کنی. . .
کلام اول و آخر عبدالمهدی برای من این بود؛ 
الهه ای که می تواند دل تو را ببرد، زمین و زمانِ تو را شیرین اداره کند، الهه ای که بی نظیر است و تبسم و ترنم زندگیِ تو بوده از اول تا اکنون؛ خداست. . . خالقی که در دریای محبت خودش تو را خلق کرد، در آغوش محبت خودش تو را تا به این جا بزرگ کرد و تو را دائم هواداری می کند و نگاه از تو بر نمی دارد. . . لا اله. . . محکم بگو: الا الله! 
و من غیر خدا را برگزیده ام که این گونه تنها و حیرانم. . . اما عبدالمهدی خدا را پرستیده که این گونه دست همه بر روی مزارش کشیده می شود و به اذن الله او هم دستگیری می کند!
در این کتاب،  69 خاطره از عبدالمهدی مغفوری، این شهید والا مقام در با عنوان هایی چون عبد 1، عبد2 و ... آمده است.

برشی از متن کتاب عبدالمهدی

نماز عبدالمهدی دو بخش داشت. نه! نماز مؤمن دو بخش است؛ یکی نافله، یکی واجب! 
عبدالمهدی مؤمن عارف بود؛ نماز و نافله را یک بخش می دید. همیشه می خواند جز استثنائات. . . 
نگاهش به نماز اجبار نبود، ملاقات و مناجاتی بود که عبدالمهدی برای زمان رسیدنش انتظار می کشید. این که بایستد مقابل خالقی که برایش سنگ تمام گذاشته، مقابل پروردگاری که مخلوقش را در دریای محبتش خلق کرده، لذتی به او می بخشید بی نظیر. 
از اذان گفتنش می شد فهمید اشتیاق نمازش را! 
دوستانی دیده بودند که وقتی به نماز می ایستد این جوان، انگار که غرق نور می شود و از زمین فاصله می گیرد. 
کنده می شود از مادیات و وصل به جایی و حالی می شود که برای همه حسرت برانگیز بود.

قبر شهید عبدالمهدی مغفوری

قبر شهید عبدالمهدی در گلزار شهدای کرمان می باشد. میعادگاه خیل بسیاری از عاشقان...

خرید کتاب عبدالمهدی

نسخه چاپی کتاب عبدالمهدی را می توانید از طریق سایت و یا نرم افزار فراکتاب خریداری کنید.

قرآن خواندن شهید عبدالمهدی مغفوری

خاک گرم جنوب شاهد آخرین زمزمه های عارف کرمانی بود، شاهد آخرین قدم های پرصلابت یک مجاهد، شاهد آخرین نگاه های مهربان و لبریز اشک یک رزمنده. . . 
و خدا منتظر عبدالمهدی. 
لحظه های شاد وصال و قهقهه های مستانۀ مهمان عزیز خدای مهربان را تنها خود خدا باید توصیف کند. 
عِندَ رَبِّهم یُرزَقون. . . 
زنده اند نزد خدا، شاهدند بر اعمال ما، دستشان گشوده است برای یاری ما و روزی می خورند از نزد خدا! 
عبدالمهدی را آوردند. معاون ستاد لشکر 41 ثارالله را! عبدالمهدی را از عملیات کربلای 4 آوردند! 
همه منتظرش بودند و اشک خودش مهمان صورت ها شده بود. وقتی که کفنش را گشودند تا زیارتش کنند، حال ها دگرگون شد؛
لباس سپاه تزئین کرده بود عبدالمهدی را، که داشت قرآن زمزمه می کرد. چند نفر صدای قرآن خواندن عبدالمهدی را شنیده بودند: 
بسم الله الرحمن الرحیم إنَّا أعطَینَاکَ الکَوثَرَ. . . 
صدای اذان گفتن و تکبیرش را: الله اکبر الله اکبر
دل ها آتش می گرفت و لب ها به هم دوخته می شد در این حیرت و حسرت!

توسل به شهید عبدالمهدی مغفوری

یک روز مادر شهید «حسین انجم شعاع» به من گفت: می بینی که مزار شهید مغفوری چقدر شلوغ است؟
اول احساس کردم که می خواهد از این بابت گلایه کند و بگوید که چرا قبر فرزند من این قدر شلوغ نیست. اما او در حالی که اشک در چشمانش حلقه زده بود، گفت: یک روز که این جا نشسته بودم، نوه ام نزد من آمد و گفت: می گویند شهید مغفوری حاجت ها را برآورده می‌کند.

دانلود کتاب عبدالمهدی

نسخه الکترونیک کتاب عبدالمهدی را می توانید از طریق نرم افزار فراکتاب دانلود کرده و سپس آن را در کتابخوان فراکتاب مطالعه کنید.

مشخصات کتاب عبدالمهدی در جدول ذیل ملاحظه بفرمایید.